در شبان غم تنهایی خویش،
عابد چشم سخنگوی توام .
من در این تاریکی،
من در این تیره شب جانفرسا،
زائر ظلمت گیسوی توام .
شکن گیسوی تو،
موج دریای خیال .
کاش با زورق اندیشه شبی،
از شط گیسوی مواج تو، من
بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم .
کاش بر این شط مواج سیاه،
همه عمر سفر می کردم .
(حمید مصدق)