-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 8 فروردینماه سال 1398 15:24
کاش باشی و بتوان شامه پر کرد از بوی تو، ای شب بوی شبهای بی بوی من کجایی ای من من؟ کجایی ای من تا جانی دوباره بخشی این من را؟ بی تو این من تهی است، هیچ است و پوچ با تو این من، من است مهربان مادرم... جایت سبز است در قلبم
-
مادرم رفت...
پنجشنبه 8 فروردینماه سال 1398 11:58
مادر به خدا ماه در این خانه تو بودی روشنگر این کلبه ویرانه تو بود از خاطر دلها نرود یاد تو هرگز ای آن که به نیکی همه جا نام تو بودی باورم نمیشه که رفتی... باورم نمیشه که منو تنها گذاشتی و رفتی مامان مهربونم دلم برای عطر آغوشت تنگه دلم برای لبخند مهربونت تنگه دلم برای جانم گفتنت... برای صدا کردنت... دلم برای دستای...
-
مادر...
شنبه 18 اسفندماه سال 1397 20:47
دغدغهء روزمره ام ، بودن توست ! نفس کشیدنت .. ایستادنت .. خندیدنت .. “مــــــــــادرم” تو باشی و خدا دنیا برایم بس است … خدایا همه ی چیزهای با ارزش زندگیمو بگیر یکبار دیگه لبخند رو به صورت مهربون مامانم برگردون خدایا تحمل دیدن اینکه مامانم داره درد میکشه سخته... خدایا به حق اشک هایی که برای من ریخته یکبار دیگه سلامتیش...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 31 شهریورماه سال 1397 07:08
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 24 فروردینماه سال 1397 09:34
-
برگ پاییزی
جمعه 24 شهریورماه سال 1396 22:31
در قبال آدمهایی که دوستتان دارند کمی احساس مسئولیت کنید آدم عاشق مثل یک برگ می ماند هرقدر هم که خشک شود بازهم تا وقتی که هنوز از درخت جدا نشده هیچ رهگذری جرات خرد کردنش را نخواهد داشت برگ ها اوایل پاییز که از درختشان جدا میشوند تا مدتی همان نزدیکی های درخت پرسه میزنند اما با گذر زمان ناگزیر از بی تفاوتی و سکوت سرد...
-
نرگس مهربونم تولدت مبارک
دوشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1396 21:23
گل زیبای نرگسم سالروز شکوفا شدنت مبارک کاش بودی و میتونستم حضوری صورت خوشگلت رو ببوسم و بهت تبریک بگم... تبریک منو از راه دور قبول کن دوستت دارم دوست جووونی نازمممم
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 آذرماه سال 1395 19:21
حواسم را هرکجا پرت می کنم، خیال تو دستش را می گیرد و در همان خیابان قدم می زنند ! سرم را گرم هرچیزی که می کنم، هوای تو سردش می کند و مدام به سرم می زند ... و من هنوز نشسته ام کنار بخاری، سرم را گرم می کنم، نشسته ام و کوک های دلم را وا می کنم ! ولی، تنگ تر می شود ! ای لعنت به تو با قهوه و کتاب، با موسیقی و شعر و...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 8 آذرماه سال 1395 19:19
بعضی روزها عجیب بوی تو را می دهند دلتنگی کنج خانه می نشیند زل می زند به چشمانم و یادت را بر سینه ام می فشارد .... گوش کن این صدای قلب من است که بیقرار می کوبد حالا باز هم نیا! اما بگو با عطر تو که جاریست در لحظه هایم چه کنم؟! "سارا قبادی"
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 30 آبانماه سال 1395 20:14
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 آبانماه سال 1395 20:05
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 مهرماه سال 1395 21:42
گاهی نیاز داری به یه آغوش بی منت ، که تو رو فقط و فقط واسه خودت بخواد... که وقتی تو اوج تنهایی هستی ، با چشماش بهت بگه : هستم تا ته تهش ! هستی !؟ گاهی دلت بهانه هایی می گیرد که خودت انگشت به دهان می مانی... گاهی دلتنگی هایی داری که فقط باید فریادشان بزنی اما سکوت می کنی ... گاهی پشیمانی از کرده و ناکرده ات... گاهی دلت...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 15 مهرماه سال 1395 21:36
گاهــی حجـم دلــــتنـگی هایــم آن قــــــدر زیـاد میشود که دنیــــا با تمام وسعتش برایـَم تنگ میشود … دلتنــگـم … دلتنـــــگ کسی کـــــه گردش روزگــــارش به من که رسیــــد از حرکـت ایستـاد … دلتنگ خودم … خودی که مدتهــــــــاست گم کـر د ه ام … گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم ! حالا یک بار از شهر می...
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 12 مهرماه سال 1395 22:15
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 11 مهرماه سال 1395 19:47
-
یا امام رضا...
جمعه 22 مردادماه سال 1395 10:05
عالم همه حیراڹ حریم تو رضا شد حاجات بشر از کرمت جمله روا شد رخصت بده تا خادم زوار تو باشم سلطاڹ بود آنکس که به راه تو گدا شد...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 17 تیرماه سال 1395 20:45
می شود در همین لحظه از راه برسی و جوری مرا در آغوش بگیری که حتی عقربه ها هم جرات نکنند از این لحظه عبور کنند!؟ و من به اندازه ی تمام روزهای کم بودنت تو را ببویم و در این زمانِ متوقف سال ها در آغوشت زندگی کنم بی ترس فردا ها ... ؟
-
یک نفر باید باشد که...
پنجشنبه 17 تیرماه سال 1395 20:42
یک نفر باید باشد که بدون ترسِ ِ هیچگونه قضاوتی برایش همه چیز را تعریف کنی تمام حرف هایی که دارد آرام آرام درونت می گندد را به زبان بیاوری از آن حرف هایی که شب ها موقع خواب به بی رحمانه ترین شکل ممکن به سرت هجوم می آورند و رسالتشان این است که خواب را از تو بگیرند حرف هایی که وسط قهقهه هم اگر یادشان بیوفتی لال می شوی!...
-
دستهایم را که میگیری
پنجشنبه 17 تیرماه سال 1395 20:37
دستهایم را که میگیری... حجم نوازش لبریز میشود! گویی تمام رزهای زرد باغها با دستهای بیدریغ تو برای من چیده میشوند و قلب من پرندهای میشود به پاکی بیکران نگاهت پر میکشد و در آن وسعت بیانتها در خاکستری اندوه ابرها گم میشود. دستهایم را که میگیری... نگاهم این قاصدک های بیتاب هزاران شور در آبی فضا رها میشوند و بغض...
-
مرا در آغوش بگیر
پنجشنبه 17 تیرماه سال 1395 20:36
مرا در آغوش بگیر سرم را روی شانه ات بگذار تا همه بدانند " همه چیز " زیر سر من است .. !!!
-
عید سعید فطر مبارک باشه
سهشنبه 15 تیرماه سال 1395 23:23
-
حرف دل
پنجشنبه 10 تیرماه سال 1395 21:56
از من که گذشت اما اگر باز در سرت هوای خداحافظی داشتی از همان ابتدا سلامی نکن... لطفا
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 4 تیرماه سال 1395 19:59
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 21 خردادماه سال 1395 19:38
-
حلول ماه رمضان مبارک
جمعه 21 خردادماه سال 1395 19:23
-
بدترین خبر زندگیم
چهارشنبه 8 اردیبهشتماه سال 1395 22:06
خبر رسید صمیمی ترین دوستم فوت کرده. خیلی حالم بده.... خیلی.... از اول دبیرستان باهم دوست بودیم... آخرین باری که بهم زنگ زد گفت سرطان گرفته و حالش بده.... بهم گفت میدونم که میمیرم... پروین من... دوست من... خواهر مهربونم... چرا منو تنها گذاشتی و رفتی.... چرا... حداقل به خاطر بچه هات تحمل میکردی تا خوب بشی... حالا اون...
-
دلنوشته
جمعه 6 فروردینماه سال 1395 22:45
وقتی دلم میگیره از نبودنت... وقتی درگیر کارهای روزمره ات میشی و فراموش میکنی خبری از من بگیری و من بغض میکنم... وقتی دلم ازت میگیره فقط خودت میتونی منو آروم کنی. یه نگاهت... یه نگاه مهربونت... یه جانم گفتنت همه چیز رو از یادم میبره... کاش اینو بدونی... اما نمیدونی... نمیدونی که گاهی با یک کلمه میشه بغض یه نفر رو تبدیل...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 فروردینماه سال 1395 23:26
-
عشق
پنجشنبه 29 بهمنماه سال 1394 22:10
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 29 بهمنماه سال 1394 22:09