هر شب من از خیال تو سرشار می شوم

 هر صبح با اذان تو بیدار می شوم

 کارم فقط به راه شما خیره ماندن است

شغل مرا نگیر که بیکار می شوم 

   دست خودم که نیست مرا سرزنش مکن

 از سوی دل به عشق تو اجبار می شوم

 بیچاره من… که از طرف چشم های تو

 روزی هزار مرتبه احضار می شوم

 وقتی که نیستی چه امیدی به ماندنم

 ز زندگی بدون تو بیزار می شوم

 برگرد تا دوباره به عشق ات یقین کنم

 بی تو دچار شاید و انگار می شوم

 روزم به روزمرگی غیبت ات گذشت

 اما دوباره شب ز تو سرشار می شوم

 از رو نمی روم همیشه همین بوده ، باز هم

 فردا دچار اینهمه تکرار می شوم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد