دستشو میگری ... نگرانت میشم ... دور میشی میری ... نگرانت میشم
دستتو میگیره ... دور میشه میره ... ترو از دست دادن تلخه ... نفس گیره
... دستام یخ کردن ... تو سرم اتیشه ...وقتی ازهم دوریم نگرانت میشه ...
هزار ساله که رفتی من هنوز پشت شیشم
موهاتو باد برده عطرش جامونده پیشم
حالو روزم خوب و خوش نیست بی تو نا ارومم به یادت که میافتم نگرانت میشم ...
نگرانت میشم
نازکی ... رنجوری توی ظاهر اما یاغی و مغروری چشمات میخندن توی قاب چوبی
نگرانت هستم
روبراهی ؟ خوبی ؟
هزار ساله که رفتی من هنوز پشت شیشه ام موهاتو باد برده عطرش جامونده پیشم
حالو روزم خوب و خوش نیست بی تو نا ارومم به یادت که میافتم نگرانت میشم ...
بگو اینبار به دلش پابندی توی عکس تازه ات بازم میخندی
اون که پیشش هستی عشقم حالیشهههه
اگه باز عاشق شی نگرانت میشههههه
...
هزار ساله که رفتی . . .