سخت است هی باشدخیالت، هی نباشی تو
هی من بسازم عشق را، از هم بپاشی تو
من سایه ی سرد زمستان گوشه ی ایوان
فیروزه در فیروزه های روی کاشی تو
من صاف وساده،متنِ یک احساس رودرو
غرق ِ هزار اما وآیا و حواشی تو
با هر حضور سرد، باهر گفتگوی گرم!
داری به هر صورت دلم را می خراشی تو
من بی قراری های یک ابر ِ زمینگیرم
ابری که نیت کرده بارانش تو باشی تو