خسته شدم از این همه تناقض چرا باید این همه چیزهایی ببینم که تناقض ایجاد میکنه واسم؟
چرا ؟ چرا وقتی میدونی که چقدر ... باز هم ...
چرا؟
من لبریزم از درد یکی لطف کند دعا کند که بروم زودتر من خسته ام. کاش یکی از همین دفعه هایی که این قلب خسته در سینه میکوبد بایستد و راحت کند این روح و جسم خسته ی مرا، کاش نباشم دیگر... من دیگر از بودن خسته ام
...اما تو بگو
وقتی بغض
چادر زده
روی این حنجره ی شکسته
و اشک
آرام و بی صدا
راهش را کج می کند
به سمت چشمانم
بی تو
چه کنم...!؟
(الهام کریمی)
تا فرشته ها حسودی کنند
شانه می زنم موهایت را
تا حوری ها سرک بکشند از بهشت برای تماشا
شعر می گویم برای تو
تا کلمات کیف کنند
مست شوند
بمیرند
قلبم کتابی است ...
که خواندنش برای تو آسان است.
من
همواره تاریخ قلبم را می نگارم؛از روزی که در آن
به تو عاشق شدم !
(نزار قبانی)
در شبان غم تنهایی خویش،
عابد چشم سخنگوی توام .
من در این تاریکی،
من در این تیره شب جانفرسا،
زائر ظلمت گیسوی توام .
شکن گیسوی تو،
موج دریای خیال .
کاش با زورق اندیشه شبی،
از شط گیسوی مواج تو، من
بوسه زن بر سر هر موج گذر می کردم .
کاش بر این شط مواج سیاه،
همه عمر سفر می کردم .
(حمید مصدق)
من با تو ام ای رفیق ! با
تو
همراه تو پیش می نهم گام
در شادی تو شریک هستم
بر جام می تو می زنم جام
من با تو ام ای رفیق ! با تو
چه شغل عجیبی
شروع هفته تو را می بینم
باقی هفته
به خاموش کردن خود در اتاقم مشغولم
که می خواهم تا سقف آسمان پرواز کنم
و رویش دراز بکشم آرام و آسوده
مثل ماهی قرمز عیدمان که چند روزیست روی آب است
گاه یک حرف
یک زمستان آدم را گرم نگه می دارد
و
گاه یک حرف
یک عمر آدم را سرد می کند
من سرد شده ام نمیدانم شاید هم مرده ام
انالله و انا الیه راجعون
تلخ میگذرد…این روزها که قرار است از تو … برای دلم یک انسان معمولی بسازم
سخت میگذرد لحظه هایی که دارم میجنگم با احساسم با دوست داشتنم...
زول میزنم به آینه رو به خودم می ایستم
انگار بعد از دیدنت اونی که بودم نیستم
تاریک بودم تو خودم تصویر تو مهتاب بود
انگار تا قبل از چشات هر چی که دیدم خواب بود
لبخند زدی و آسمان آبی شد
شب های قشنگ "اردیبهشت" مهتابی شد
پروانه پس از تولد زیبایت
تا آخر عمر،غرق بی تابی شد
((گل نازم لمس بودنت مبارک))