شعر

بعضی آدم ها را نمیشود داشت

فقط میشود یک جور خاصی دوستشان داشت !
بعضی آدم ها اصلا برای این نیستند که برای تو باشند یا تو برای آن ها !

اصلا به آخرش فکر نمی کنی
آنها برای اینند که دوستشان بداری
آن هم نه دوست داشتن معمولی نه حتی عشق! 

ادامه مطلب ...

شعر

آید آن روز که من، هجرت از این خانه کنم

از جهان پرزده، در شاخ عدم لانه کنم

رسد آن حال که در شمعِ وجود دلدار                                   

بال و پـر سوخته، کارِ شب پروانه کنم

روى از خانقه و صومعه برگردانم                                         

سجده بر خاک در ساقى میخانه کنم

حال، حاصل نشد از موعظه صوفى و شیخ                        

رو به کوى صنمى واله و دیوانه کنم

گیسو و خال لبت دانه و دامند، چسان مرغ                         

دل فارغ از این دام و از این دانه کنم

شود آیا که از این بتکده، بر بندم رخت                                 

پر زنان، پشت بر این خانه بیگانه کنم

شعر

اینروزها که هنوز نیستـنت را به هوای دوباره داشتنت ثانیه شماری میکنم ساکتم .. حرف نمیزنم.

نه که چیزی برای گفتن نباشد . . . نه!

به این سکوت پیله کرده ام . . . نه که ندانم چه بگویم . . . نـــه!!

اینروزها من از همیشه پر تر از حرفــم! از همیشه بیشتر گفتنی ها دارم . . .
 
ادامه مطلب ...

شعر

مرا به باغ و بهاران چه کار دور از تو؟

مرا چه کار به باغ و بهار دور از تو؟

بهار آمده امّا نه سوی من که نسیم

زند به خرمن عمرم، شرار دور از تو 

ادامه مطلب ...

شعر

چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی

چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی


من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم

تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی

 

ادامه مطلب ...

شعر

منه دیوونه کارم اینه، هر شب

همین ساعت یهو بیدار میشم

با این غم که تورو از دست دادم

بازم خیره به این دیوار میشم

دلم تنگ میشه اشک میشم

واسه هضم نبودنت گریه بس نیست

یه جوری تنها شدم بعد تو انگار

تو دنیام وقتی نیستی هیچ کسی نیست...

شعر

درگیر رویای توام .. من‌و دوباره خواب کن
دنیا اگه تنهام گذاشت .. تو من‌و انتخاب کن

دلت از آرزوی من .. انگار بی‌خبر نبود
حتی تو تصمیمای من .. چشمات بی‌اثر نبود

خواستم بهت چیزی نگم .. تا با چشام خواهش کنم
درارو بستم روت تا .. احساس آرامش کنم

باور نمی‌کنم ولی .. انگار غرور من شکست
اگه دلت میخواد بری .. اصرار من بی‌فایدست

هر کاری می‌کنه دلم .. تا بغضمو پنهون کنه
چی می‌تونه فکر تو رو .. از سر من بیرون کنه

یا داغ رو دلم بذار .. یا که از عشقت کم نکن
تمام تو سهم منه .. به کم قانعم نکن

 

(ترانه سرا: سروش دادخواه)

شعر

چی تو چشاته که تو رو اینقدر عزیز میکنه !؟
این فاصله داره منو بی تو مریض میکنه !

اینکه نگات نمیکنم .. یعنی گرفتار ِ توام
رفتن همه ولی نترس ! منکه طرفدار تــــو ام !
هر چی سرم شلوغ شد رو قلب ِ من اثر نذاشت

بدون ِ تو دنیای من انگار تماشاگر نداشت
منو نمیشه حدس زد با این غرور لعنتیم
هیچوقت نخواستم ببینیم تو لحظه ی ناراحتیم

حرف دل

یک نفرآمد صدایم کرد و رفت / با صدایش آشنایم کرد و رفت
نوبت اوج رفاقت که رسید/ ناگهان تنها رهایم کرد و رفت


رسم رفاقت این نیست که کسی رو که داره بهت تکیه میکنه تنها بذاری بری...

این رسم دوستی و رفاقت نیست...

شعر

نمی دانی که چه قدر دلم برایت تنگ است
تک تک لحظه ها را پشت سر می گذارم
کارهایم را به انجام می رسانم
آن گاه که باید لبخند، می زنم
حتی گاه قهقهه می زنم
ولی از ته قلب تنهای تنها هستم
هر دقیقه یک ساعت
و یک ساعت یک روز طول می کشد
آنچه مرا در گذراندن این لحظه های طولانی یاری می کند
فکر به توست ای کاش بودی......


حرف دلتنگی...

فراموشت نمیکنم

حتی اگر زمان هم مانند جاده‌هایی که به تو ختم نمی‌شوند سربالایی باشد...

فراموشت نمی‌کنم

حتی اگر سالها تنها به تماشای غروب خورشید بنشینم...

فراموشت نمی‌کنم

حتی اگر تمام صفحات دفتر خاطراتم را بارها ورق بزنم تا روزی کلمه  "ما" را در آن ببینم...

نمی‌توانم و نمی‌خواهم فراموشت کنم حتی اگر تمام دنیا به ظاهر قضاوت کنند و بگویند تنها راه این است که فراموش کنی.


دلم برایت تنگ شده، فراموش نشدنی‌ترین مخلوق خدا

شعر


شاید الان کنار تو بودم اگر به جای این‌همه شعر از کلمات طنابی بافته بودم ...

"مریم ملک دار"

حرف دل...


باران را دوست دارم

چون رفتن بلد نیست فقط می آید...



کاش تو هم فقط می آمدی...

شعر

قطار می‌رود

تو می‌روی

تمامِ ایستگاه می‌رود...


و من،

چقدر ساده‌ام

که سالهایِ سال در انتظارِ تو
کنارِ این قطارِ رفته ایستاده‌ام
و همچنان به نرده‌های ایستگاهِ رفته
تکیه، داده‌ام!

قیصر امین پور