-
شعر
شنبه 18 مردادماه سال 1393 23:12
بعضی آدم ها را نمیشود داشت فقط میشود یک جور خاصی دوستشان داشت ! بعضی آدم ها اصلا برای این نیستند که برای تو باشند یا تو برای آن ها ! اصلا به آخرش فکر نمی کنی آنها برای اینند که دوستشان بداری آن هم نه دوست داشتن معمولی نه حتی عشق! یک جور خاصی دوست داشتن که اصلا هم کم نیست …! این آدم ها حتی وقتی که دیگر نیستند هم در کنج...
-
شعر
شنبه 18 مردادماه سال 1393 21:27
-
شعر
شنبه 18 مردادماه سال 1393 15:36
آید آن روز که من، هجرت از این خانه کنم از جهان پرزده، در شاخ عدم لانه کنم رسد آن حال که در شمعِ وجود دلدار بال و پـر سوخته، کارِ شب پروانه کنم روى از خانقه و صومعه برگردانم سجده بر خاک در ساقى میخانه کنم حال، حاصل نشد از موعظه صوفى و شیخ رو به کوى صنمى واله و دیوانه کنم گیسو و خال لبت دانه و دامند، چسان مرغ دل فارغ از...
-
شعر
شنبه 18 مردادماه سال 1393 08:26
اینروزها که هنوز نیستـنت را به هوای دوباره داشتنت ثانیه شماری میکنم ساکتم .. حرف نمیزنم. نه که چیزی برای گفتن نباشد . . . نه! به این سکوت پیله کرده ام . . . نه که ندانم چه بگویم . . . نـــه!! اینروزها من از همیشه پر تر از حرفــم! از همیشه بیشتر گفتنی ها دارم . . . ولی من ماندم و یک عـــــــالمه ناگفته هایِ ناشنیده .....
-
شعر
جمعه 17 مردادماه سال 1393 15:11
مرا به باغ و بهاران چه کار دور از تو؟ مرا چه کار به باغ و بهار دور از تو؟ بهار آمده امّا نه سوی من که نسیم زند به خرمن عمرم، شرار دور از تو به سرو و گل نگراید دل شکسته ی من که سر به سینه زند سوگوار دور از تو هم از بهار مگر عشق، عذر من خواهد اگر ز گل شده ام، شرمسار دور از تو به غنچه ماند و لاله، بهار خاطر من شکفته تنگ...
-
شعر
جمعه 17 مردادماه سال 1393 15:09
چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی من خاکم و من گردم من اشکم و من دردم تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی ای شاهد افلاکی در مستی و در پاکی من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی در سینه سوزانم مستوری و مهجوری در دیده بیدارم...
-
شعر
جمعه 17 مردادماه سال 1393 00:25
منه دیوونه کارم اینه، هر شب همین ساعت یهو بیدار میشم با این غم که تورو از دست دادم بازم خیره به این دیوار میشم دلم تنگ میشه اشک میشم واسه هضم نبودنت گریه بس نیست یه جوری تنها شدم بعد تو انگار تو دنیام وقتی نیستی هیچ کسی نیست...
-
شعر
پنجشنبه 16 مردادماه سال 1393 19:21
درگیر رویای توام .. منو دوباره خواب کن دنیا اگه تنهام گذاشت .. تو منو انتخاب کن دلت از آرزوی من .. انگار بیخبر نبود حتی تو تصمیمای من .. چشمات بیاثر نبود خواستم بهت چیزی نگم .. تا با چشام خواهش کنم درارو بستم روت تا .. احساس آرامش کنم باور نمیکنم ولی .. انگار غرور من شکست اگه دلت میخواد بری .. اصرار من بیفایدست...
-
شعر
پنجشنبه 16 مردادماه سال 1393 19:17
چی تو چشاته که تو رو اینقدر عزیز میکنه !؟ این فاصله داره منو بی تو مریض میکنه ! اینکه نگات نمیکنم .. یعنی گرفتار ِ توام رفتن همه ولی نترس ! منکه طرفدار تــــو ام ! هر چی سرم شلوغ شد رو قلب ِ من اثر نذاشت بدون ِ تو دنیای من انگار تماشاگر نداشت منو نمیشه حدس زد با این غرور لعنتیم هیچوقت نخواستم ببینیم تو لحظه ی ناراحتیم
-
حرف دل
پنجشنبه 16 مردادماه سال 1393 19:12
یک نفرآمد صدایم کرد و رفت / با صدایش آشنایم کرد و رفت نوبت اوج رفاقت که رسید/ ناگهان تنها رهایم کرد و رفت ر سم رفاقت این نیست که کسی رو که داره بهت تکیه میکنه تنها بذاری بری... این رسم دوستی و رفاقت نیست...
-
شعر
پنجشنبه 16 مردادماه سال 1393 18:59
نمی دانی که چه قدر دلم برایت تنگ است تک تک لحظه ها را پشت سر می گذارم کارهایم را به انجام می رسانم آن گاه که باید لبخند، می زنم حتی گاه قهقهه می زنم ولی از ته قلب تنهای تنها هستم هر دقیقه یک ساعت و یک ساعت یک روز طول می کشد آنچه مرا در گذراندن این لحظه های طولانی یاری می کند فکر به توست ای کاش بودی......
-
حرف دلتنگی...
پنجشنبه 16 مردادماه سال 1393 00:04
فراموشت نمیکنم حتی اگر زمان هم مانند جادههایی که به تو ختم نمیشوند سربالایی باشد... فراموشت نمیکنم حتی اگر سالها تنها به تماشای غروب خورشید بنشینم... فراموشت نمیکنم حتی اگر تمام صفحات دفتر خاطراتم را بارها ورق بزنم تا روزی کلمه "ما" را در آن ببینم... نمیتوانم و نمیخواهم فراموشت کنم حتی اگر تمام دنیا به...
-
شعر
چهارشنبه 15 مردادماه سال 1393 16:14
شاید الان کنار تو بودم اگر به جای اینهمه شعر از کلمات طنابی بافته بودم ... "مریم ملک دار"
-
حرف دل...
سهشنبه 14 مردادماه سال 1393 17:55
باران را دوست دارم چون رفتن بلد نیست فقط می آید... کاش تو هم فقط می آمدی...
-
شعر
سهشنبه 14 مردادماه سال 1393 15:21
قطار میرود تو میروی تمامِ ایستگاه میرود... و من، چقدر سادهام که سالهایِ سال در انتظارِ تو کنارِ این قطارِ رفته ایستادهام و همچنان به نردههای ایستگاهِ رفته تکیه، دادهام! قیصر امین پور
-
برداشت آزاد
سهشنبه 14 مردادماه سال 1393 08:39
پسرک بیآنکه بداند چرا، سنگ در تیر کمان کوچکش گذاشت و بیآنکه بداند چرا، گنجشک کوچکی را نشانه رفت. پرنده افتاد، بالهایش شکست و تنش خونی شد. پرنده میدانست که خواهد مرد. اما پیش از مردنش مروت کرد و رازی را به پسرک گفت تا دیگر هرگز هیچ چیزی را نیازارد. پسرک پرنده را در دستهایش گرفته بود تا شکار تازه خود را تماشا کند....
-
دوستت دارمها را نگه میداری برای روز مبادا…!
سهشنبه 14 مردادماه سال 1393 08:05
اگر میدانستم این آخرین دقایقی است که تو را میبینم، به تو میگفتم: “دوستت دارم” و نمیپنداشتم تو خود این را میدانی . همیشه فردایی نیست تا زندگی فرصت دیگری برای جبران این غفلتها به ما دهد. کسانی را که دوست داری همیشه کنار خود داشته باش و بگو چقدر به آنها علاقه و نیاز داری . مراقبشان باش. به خودت این فرصت را بده تا...
-
حرف دل...
سهشنبه 14 مردادماه سال 1393 00:43
حقیقت اینـــه کــــه: هــــرچی مهـــربونتر باشی؛ بیشتـــر بهت ظلم میکـــنن... هــــرچی صـــادق تـــر باشی؛ بیشتـــر بهت دروغ میگــــن... هـــرچی خـــودتو خاکی تـــر نشون بـــدی؛ واست کمتـــر ارزش قائلنـــد... هـــرچی قلبتـــو آسونتـــر در اختیار بـــذاری؛ راحت تـــر لـــهش میکـــنن... و اگــــر بدونند کـــه منتظـــری...
-
یه حالی دارم این روزها...
یکشنبه 12 مردادماه سال 1393 10:27
دانلود آهنگ چه جوری شد نمیدونم که عشق افتاده به جونم خودت خونسردی اما من نه اینجوری نمیتونم دارم حس میکنم هر روز به تو وابسته تر میشم تو انگاری حواست نیست دارم دیوونه تر میشم بگو با من چی کار کردی؟که این جور دربو داغونم نه گریونم نخندونم فقط مثل مات پریشونم من از فکر و خیال تو همش سر درد میگیرم سر تو با خودم با تو با...
-
حرف دل...
شنبه 11 مردادماه سال 1393 14:56
دلم از این آدمهای دو رو گرفته است... آدمهایی که عشق و دوست داشتن را بازی می کنند، آدمهایی که نقش دوست را بازی می کنند، نقش دلسوز، نقش اینکه هرلحظه به یادت هستند اما در حقیقت آن زمان که بخواهند و نیازت داشته باشند تو را به یاد می آورند... خستـه ام از این بازیگـرهـای حرفه ای... از دیالوگهـای تکراریشـان... خسته ام از این...
-
شعر
شنبه 11 مردادماه سال 1393 14:44
برای من دوست داشتن آخرین دلیلِ داناییست اما هوا همیشه آفتابی نیست عشق همیشه علامتِ رستگاری نیست و من گاهی اوقات مجبورم به آرامشِ عمیقِ سنگ حسادت کنم چقدر خیالش آسوده است چقدر تحملِ سکوتش طولانیست چقدر ... نباید کسی بفهمد دل و دستِ این خستهی خراب از خوابِ زندگی میلرزد . باید تظاهر کنم حالم خوب است راحتام، راضیام،...
-
ابدیت
شنبه 11 مردادماه سال 1393 14:36
ابدیت در شانه های باران خورده توست.. دستانت گویا اساطیریند.. و من هم که در دستان تو خلق می شوم از شانه هایت عروج می کنم.. قد می کشم.. و این تویی، ابدیتی روان در تمام لحظهی بلوغ این سبزه در التهاب رستن. کاش می شد لحظه ای تنها لحظه ای چشمهایت را باز کنی و ببینی چگونه سبز میشوم... به نگاه تو !
-
با چشم هایت حرف دارم...
شنبه 11 مردادماه سال 1393 14:31
با چشم هایت حرف دارم می خواهم ناگفته های بسیاری را برایت بگویم از بهار، از بغض های نبودنت، از نامه های چشمانم...که همیشه بی جواب ماند باور نمی کنی!؟ تمام این روزها با لبخندت آفتابی بود اما ... دلتنگی آغوشت... رهایم نمی کند، به راستی ... عشق بزرگترین آرامش جهان است. (از علی صالحی)
-
شعر
شنبه 11 مردادماه سال 1393 08:42
هیچکس مثل تو نیست وقتی آغوش می شوی و زمستانی ترین غم ها در گرمای مهربانی ات ذوب می شوند وقتی بوسه می شوی و گونه هایم را مهمان می کنی به بارش شکوفه های بوسه وقتی واژه می شوی و از دوست داشتن می گویی نگاهت که می کنم چیزی مرا از " نداشـتـن " ها جدا می کند با تـــو که می خـندم قفل های این روزها باز می شوند در...
-
شعر
شنبه 11 مردادماه سال 1393 08:38
.. اما تو بگو وقتی بغض چادر زده روی این حنجره ی شکسته و اشک آرام و بی صدا راهش را کج می کند به سمت چشمانم بی تو چه کنم...!؟
-
شعر
جمعه 10 مردادماه سال 1393 15:26
در لحظه هایی که روزهایم از شب تاریکترند، خنده های تو خیال مرا روشن می کند . با دستانت تنهاییم را پایان بده مرا ببر تا اوج کشف شادمانی بی دریغ؛ زیرا، در تلخی بی پایان ثانیه هایم تنها چشمان تو بهانه ی لبخند من شده اند ...
-
آهنگ
جمعه 10 مردادماه سال 1393 14:23
دانلود آهنگ نیمه شب از میثم ابراهیمی منه دیونه کارم اینه هر شب همین ساعت یهو بیدار میشم با این غم که تو رو از دست دادم بازم خیره به این دیوار میشم دلم تنگ میشه اشک میشم واسه هضم نبودنت گریه بس نیست یه جوری تنها شدم بعد تو انگار تو دنیام وقتی نیستی هیچکس نیست تو این نیمه شب های غم انگیز که آروم اون چشمات و خواب برده به...
-
شعر
جمعه 10 مردادماه سال 1393 10:48
من هر روز و هر لحظه نگرانت می شوم که چه می کنی !؟ پنجره ی اتاقم را باز می کنم و فریاد می زنم ... تنهاییت برای من … غصه هایت برای من... همه بغضها و اشکهایت برای من ... اذیتها ، آزارها و عصبانیت هایت برای من ... فقط بخند برایم، بخند آنقدر بلند تا من هم بشنوم صدای خنده هایت را … صدای همیشه خوب بودنت را تا من هم یکبار...
-
شعر
جمعه 10 مردادماه سال 1393 00:55
مکالمه های کوتاه کفاف گلایه های بلند مرا نخواهد داد تا کی سلام کنیم حال هم را بپرسیم و به هم دروغ بگوییم که خوبیم دروغ هایمان از سیم های تلگراف و کوهها و دشت ها عبور کنند و صادقانه به هم برسند ما فقط دروغهایمان به هم می رسد من خوب نیستم ... اصلا . "رویا شاه حسین زاده"
-
کف دست شما چه جوریه!!!
پنجشنبه 9 مردادماه سال 1393 15:02
به کف دست راست خود با دقت بنگرید و خط احساس را در روی آن پیدا کنید ؛ سپس ببینید با کدام یک از تصاویر زیر مشابهت دارد و با خواندن تفسیری که در زیر آن آمده است شناخت بیشتری راجع به احساسات و عواطف خود پیدا کنید. ۱ احساسات عمیق و درونی خود را بپذیر و حقایق را قبول کن بپذیر و از خیالبافی و افکار بلند پروازانه دست بردار...