کلبه پاییزی
کلبه پاییزی

کلبه پاییزی

ببخش مرا که بی اجازه دوستت دارم

ببخش مرا که بی اجازه دوستت دارم
دل است دیگر
سر به هواست
از من هم برای دوست داشتنت اجازه نخواست
نمیدانی با من چه ها کرده
در من ایالتی خود مختار بنا کرده و تو را مقصود ملت درون من کرده
ببخش مرا که زورم از گرفتن افسار دل کمتر بود
گسیخت بندها را و گریخت از خط قرمزها
چه می شود کرد؟
دل من است
میخ هم اگر بر افسارش بکوبی تاب نمی آورد
وحشیانه هایش شبیه کودکانه اند نه شبیه درندگی
اجبارش که کنی میشکند
ویران میشود
و نمیشود به سادگی جمعش کرد
ببخش مرا که دلی به این شکنندگی دارم
تو محکومی به معشوقه من بودن
بی آنکه اجازه دفاع داشته باشی
تو فقط میتوانی عاشق من نباشی
اینگونه است که میشود دل مرادر هم شکست...

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد